همه علیه پادشاه؛ رونمایی از عربستانِ پس از مرگ ملکسلمان
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۸۶۱۵۰۸
فرارو- "مداوی الرشید" کارشناس مسائل عربستان در مقالهای برای پایگاه خبری "میدل ایست آی"، به بدعتهای ملک سلمان و فرزندش محمد بن سلمان در عرصه سیاسی عربستان پرداخته و آنها را مقدمهای بر وجود آیندهای تیره و تار برای پادشاهی سعودی دانسته است.
به گزارش فرارو، او در این باره نوشته است: «میراث سیاسی ملک سلمان بن عبدالعزیز، ترکیبی متناقض از سیاستهای اصلاح طلبانه و سرکوبگرانه است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خاندان سلطنتی چند تکه و غیرمتحد در عربستان سعودی
اینطور به نظر میرسد که ملک سلمان در شرایطی از دنیا خواهد رفت و سلطنت در عربستان سعودی را ترک خواهد کرد که خاندان سلطنتی این کشور، تحت سیاستها و اقدامات او، به شدت چندتکه شده است. پسر او محمد بن سلمان که اکنون ولیعهد عربستان نیز است، از تحقیرآمیزترین شیوهها در برخورد با رقبای سیاسی خود و پدرش استفاده کرده است. شاید بن سلمان فکر میکرده که اتخاذ این سیاست، با توجه به احتمال خروج دیر یا زود پدرش از قدرت، ضروری است و جایگاه او را در صحنه سیاسی عربستان، تحکیم خواهد کرد.
قبل از آغاز دوران سلطنت ملک سلمان، بسیاری از ناظران و تحلیلگران، حکام سعودی را به مثابه افرادی در نظر میگرفتند که از مشروعیتی قوی بر اساس یک سنت تاریخی برخوردار هستند. این سنت تاریخی مبتنی بر یک "قرارداد اجتماعی" میان شاهزادهها (افراد اشرافی) و انسانهای عادی بود (سلسله مراتب طبقاتی کاملا در جامعه عربستان پذیرفته شده بود).
در این چهارچوب، هر دو گروه، از یارانههای سخاوتمندانه نفتی و همچنین خدمات گسترده رفاهی، بهره میبردند. حکومت آل سعود همواره به طور سنتی تلاش میکرد تا نوعی اجماع و اتفاق نظر را در میان شاهزادهها و اعضای طبقه اشرافی اش، حفظ کند. دولت سعودی به طور خاص، این وحدت نظر را جهت پیشبرد سیاستهای آلسعود در مسائل سیاسی و اجتماعی مهم ارزیابی میکرد و به آن متعهد بود.
همزمان با روی کار آمدن ملک سلمان و قدرت گیری پسرش محمد بن سلمان، این رویه دگرگون شده و دولت سعودی نه تنها اجماع در میان شاهزادگان خود را در اولویت ندارد، بلکه حتی با سیاستهای خود، آنها را بر علیه خودش شورانده است. در عین حال، دولت سعودی که به طور سنتی از حمایت گروههای مذهبی این کشور برخوردار بوده، با اتخاذ سیاستهای خاص و عمدتا غیرمذهبی، حمایت آنها را نیز تا حد زیادی از دست داده و عملا آنها را هم به جبهه دشمنانش افزوده است. این مسائل حاکی از این هستند که عملا در شرایط کنونی و دردوره ملک سلمان، متحدان قدرتمند دولت عربستان، به رقبای بالقوه و خطرناک آن تبدیل شده اند.
دشمنان فراوانِ دولت عربستان
در دوره ملک سلمان، قبایل و طوایف عربستان که به طور سنتی به پادشاه این کشور وفادار بوده اند و به طور سنتی با آن بیعت نیز میکرده اند، نه تنها مورد بی اعتنایی قرار گرفته اند بلکه حتی با آنها به شیوهای تحقیرآمیز نیز رفتار میشود. آنها در دوران ملک سلمان به نحو قابل توجهی هدف خشونت دولت عربستان بر علیه جان و مال خود قرار گرفته اند.
رهبران قبایل و طوایف عربستان پس از آنکه ملک سلمان و پسرش با آنها به نحو خشونت باری برخورد کردند، عملا جایگاهی تشریفاتی یافته اند و چندان قدرتی ندارند. ملک سلمان و پسرش در دوران حکومت خود نشان داده اند که قصد دارند میراثهای تاریخی سیاست و حکومت در عربستان را زیرپا بگذارند و در مقابل، به اصطلاح مدرنیته و تجدد را در کشورشان توسعه دهند. امری که هزینههای زیادی برای دولت سعودی به دنبال خواهد داشت.
یک آینده تاریک برای عربستان سعودی
در حالیکه ملک سلمان قول داد تا به امور زنان رسیدگی کند و آنها را توانمند سازد، آن دسته از زنان و افرادی که آرزوی آزادی واقعی را داشتند، اکنون در زندانهای سراسر عربستان در بازداشت به سر میبرند. ملک سلمان و پسرش چندین زن را به مقامهای عالی رتبه در عربستان منصوب کردند که در حقیقت اقدام آنها ماهیتی نمایشی داشته و صرفا برای خودنمایی بوده است.
با این حال، پادشاهی ملک سلمان با توجه درخواست فعالان زن سعودی مبنی بر اعطای حقوق واقعی به زنان این کشور، در یک دردسر تمام عیار گرفتار شده است. بدون تردید، عواقب ناخواسته توانمند سازی زنان برای نظام عربستان، بسیار سنگین و دردناک است. نظامی که ماهیتی اقتدارگرا دارد و نمیتواند این دست از مسائل را به راحتی تحمل کند.
در عین حال، تحت تاثیر سیاستهای سرکوبگرانه ملک سلمان و پسرش، بسیاری از زنان و مردان عربستانی، گزینه خروج از کشورشان را بر ماندن در کشور و سرکوب و حتی زندانی شدن توسط دولت این کشور ترجیح میدهند. اینطور به نظر میرسد که اصلاحات ظاهری در عربستان نظیر افتتاح سینماها و سیرکها در این کشور، به اندازه کافی قادر به جلب وفاداری مردم این کشور نبوده اند. به نظر میرسد که سیاستهای دولت سعودی، روندهایی را در این کشور ایجاد کرده اند که عملا رشته امور را از دستان حکومت ربوده و اوضاع سختی را برای آن ایجاد کرده است.
ایجاد تفرقه در خاندان سلطنتی عربستان، بی توجهی به سنتها در این کشور و اتخاذ رویهها و سیاستهای متجددانه و به اصطلاح مدرن در عربستان که صرفا بر دامنه نارضایتیها افزوده اند موجب شده تا دولت در عربستان، به مثابه ابزاری جهت تعمیق شکافها و نارضایتیها درآید. در شرایطی که درآمدهای نفتی دولت عربستان کاهش یافته و این دولت، توان گذشته جهت سرکوب مخالفان را ندارد و در عین حال، بحرانی نظیر شیوع ویروس کرونا نیز پیش آمده که تبعات گستردهای داشته و دارد، آینده عربستان سعودی را بایستی تا حد زیادی تیره و تار دانست. اینکه ولیعهد عربستان بتوانند در نبودِ حضور موثر پدرش، به اوضاع سروسامان دهد، تا حد زیادی محل تردید است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: ملک سلمان محمد بن سلمان عربستان سعودی ملک سلمان و پسرش خاندان سلطنتی عربستان سعودی دولت عربستان طور سنتی دولت سعودی بن سلمان سیاست ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۶۱۵۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پلورالیسم چه نگاهی به سیاست بینالملل دارد؟
عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - پلورالیسم در مفهوم متعارف، نظریهای جامعهشناختی-سیاسی است که بر پراگندگی قدرت در میان شماری از مجموعهها یا گروههای رقیب تاکید دارد.
پیش از این دربارۀ پلورالیسم و دولت پلورالیستی توضیح دادهایم. اینکه پلورالیسم یا کثرتگرایی چه نگاهی به سیاست بینالملل دارد، موضوع این نوشته است.
مختصرا باید گفت پلورالیسم در حوزۀ سیاست بینالملل، نفوذپذیری دولت را برجسته میکند. چشمانداز پلورالیستی در سیاست بینالملل، بویژه در ایالات متحدۀ آمریکا، در دهههای 1960 و 1970 ظهور یافت و بر شالودۀ ارزشهای لیبرالیستی استوار بود.
جان برتن، پلورالیست انگلیسی، با استفاده از تشبیه میز بیلیارد، محدودیتهای رویکرد دولتمحور به سیاست بینالملل را روشن کرد. بر اساس این تشبیه، رئالیسم به دولتها به مثابه توپهای بیلیارد، یعنی واحدهایی نفوذناپذیر و مستقل، مینگرد که از راه فشار بیرونی بر یکدیگر تاثیر میگذارند.
از این رو رئالیسم در سیاست بینالملل چنین میپندارد که دولتهای دارای حاکمیت، که در نظام پرهرجومرج بینالمللی تعامل دارند، مانند مجموعۀ توپهای بیلیارد روی میز، این طرف و آن طرف برده میشوند و به هم میخورند.
به عقیدۀ پلورالیستها، این تشبیه از این حیث گمراهکننده است که حد نفوذ روزافزون بازیگران بینالمللی، مانند شرکتهای چندملیتی و سازمانهای غیرحکومتی را نادیده میگیرد و نیز نمیتواند وابستگی دولتها، بویژه در مسائل اقتصادی را تشخیص دهد.
بنابراین، چشمانداز پلورالیستی الگویی از ترکیب بازیگران ارائه میدهد که ضمن توجه به حکومتهای ملی، تاکید میکند که طیف گستردهتر صاحبان منافع و گروهها، سیاست بینالمللی را تعیین میکنند.
در تحلیل نهایی، از این دیدگاه، تاکید بر حاکمیت بیرونی، که از نظر رئالیسم محوری است، باید جای خود را به مفهوم میانهروتر خودمختاری بدهد.
توضیح اینکه، حاکمیت درونی یا داخلی در اشاره به توانایی دولت در ملزم کردن همۀ شهروندان، گروهها و نهادهای درون مرزهای سرزمینی به کار میرود ولی حاکمیت بیرونی یا خارجی به جایگاه دولت در نظم بینالمللی و توانمندی عمل آن به صورت واحدی مستقل و خودمختار مربوط است. حاکمیت درونی/داخلی و حاکمیت بیرونی/خارجی، در واقع نامهای دیگری برای "اقتدار" و "استقلال" هستند.
به هر حال در پلورالیسم، تاکید بر حاکمیت بیرونی جای خودش را به مفهوم ملایمتر "خودمختاری" میدهد. یعنی استقلال دولتها در عرصۀ بینالمللی نسبتا کمرنگ میشود ولی کاملا از بین نمیرود.
تعدیل مفهوم حاکمیت بیرونی، این امکان را بوجود میآورد که مجموعههایی مانند شرکت کوکاکولا یا شرکت اپل دقیقا همانند دولتهایی چون دولتهای آلمان و کرۀ جنوبی و برزیل، بازیگرانی بینالمللی تلقی شوند.
در واقع با توجه به تاکید پلورالیسم بر پراکندگی قدرت، همۀ بازیگران حکومتی و غیرحکومتی، در چارچوب کنترلها ومحدودیتهایی قرار دارند و حرکت مستقل نمیتوانند داشته باشند. و این به این معناست که مفهوم "استقلال" در ذیل درک پلورالیستی از سیاست بینالملل، به نحوی متفاوت یا رقیق فهمیده میشود.
یکی از پیامدهای مهم رویکرد پلورالیستی به سیاست بینالملل آن است که این رویکرد معرف دور شدن از "سیاست قدرت" و "بزرگنمایی ملی" است. البته این تحول چندان هم منعکسکنندۀ ایمان ایدهآلیستی به اصول انتزاعی نیست بلکه بیشتر حاکی از درک این نکته است که وقتی قدرت به گستردگی توزیع شده باشد، رقابت نتیجۀ عکس میدهد.
در نتیجه، پلورالیستها میخواهند بگویند که در جهانی با وابستگی فزاینده، سرانجام ثابت خواهد شد که گرایش به همکاری و یکپارچگی، که شاید در اروپا از همه جا آشکارتر است، اجتنابناپذیر است.
در جهان کنونی، راستگرایان افراطی در آمریکا و اروپا به شدت با درک پلورالیستی از سیاست بینالملل مخالفاند. به همین دلیل افرادی نظیر دونالد ترامپ در آمریکا و مارین لوپن در فرانسه و نیز ولادیمیر پوتین در روسیه، هر کدام به نحوی در پی "بزرگنمایی ملی" هستند و از "سیاست قدرت" دفاع میکنند.
نفی "همکاری و یکپارچگی" در گرایش ترامپ به خروج آمریکا از ناتو و تاکیدش بر شعار "اول آمریکا" به خوبی مشهود است. حملۀ روسیه به اوکراین نیز به خوبی اعتقاد پوتین به "سیاست قدرت" را نشان میدهد.
راستگرایان افراطیای چون مارین لوپن و دیگران در سایر کشورهای اروپایی نیز، با ناسیونالیسم پررنگی که دارند، آشکارا مخالف روند جهانیِ وابستگیِ فزایندۀ کشورها و بازیگران بینالمللی به یکدیگرند.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دولت جمعگرا؛ مبنای اقتصاد دستوری